اِسناد در زبان عربی اثبات یا نفی یک شیء برای شیء دیگر یا طلب چیزی از آن است. در جمله «وطني جميلٌ» جمال به وطن اسناد داده شده است. در «لا ينجحُ الكسولُ» عدم موفقیت به کسول نسبت داده شده و در «لا تَكذبْ» دروغ نگفتن از مخاطب درخواست شده است. کلمه‌ای که انجام یا ترک فعل به او نسبت داده شده یا از او درخواستی شده است «مسند الیه» نام دارد. لفظ مسند الیه در این جا به معنای «مسندٌ إلیه الفعل أو الترك أو طُلِبَ إليه الأداء» است. در مثال‌های بالا الوطن، الکسول، و مخاطب لا تکذب مسند الیه هستند. در مقابل؛ آن چه رخ داده و واقع شده یا رخ نداده و واقع نشده یا انجام آن درخواست شده «مسند» نامیده می‌شود. در مثال‌های قبلی جمال، و عدم النجاح، و طلب ترک کذب مسند الیه هستند. مسند الیه در واقع موضوع کلام و محکوم علیه و چیزی است که درباره آن صحبت می‌شود. از سوی دیگر مسند؛ محمول و محکوم به و خبر (به معنای کلی آن) است.

صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:

  • مسند الیه در جمله اسمیه مبتدا و اسم نواسخ، و در جمله فعلیه فاعل و نایب آن است مثل: الشتاءُ قادمٌ، كان الطقسُ مُمطرًا، جاء زيدٌ، سُرِقَ البيتُ.
  • مسند در جمله اسمیه؛ خبر و خبر نواسخ، و در جمله فعلیه؛ فعل و شبه فعل است مثل: الشتاءُ قادمٌ، كان الطقسُ مُمطرًا، جاء زيدٌ، صَهْ (اسم فعل امر به معنای اسکت).
  • اسم می‌تواند هم مسند و هم مسند الیه باشد ولی فعل تنها مسند قرار می‌گیرد و نمی‌تواند مسند الیه باشد. حرف اما نه مسند واقع می‌شود و نه مسند الیه.
  • اسناد بر دو نوع است حقیقی مثل: قال المعلّمُ و مجازی مثل: قال الكاتبُ.

صفحه «کلاس‌های زبان رسانه» را ببینید:

عُمده وفَضله

مسند و مسند الیه با توجه به این که دو رکن اساسی تشکیل دهنده جمله عربی هستند و تکوین جمله مفید ناگزیر نیازمند آن دو است «عمده» نامیده می‌شوند و بقیه اجزای جمله «فضله» یا قید هستند.

  • عمده در جمله فعلیه؛ فعل و فاعل یا فعل و نایب فاعل و در جمله اسمیه؛ مبتدا و خبر است و بقیه اجزای جمله مثل انواع مفعول و حال و تمییز و مجرور به حرف جر و... فضله هستند‌.
  • فضله در زبان عربی به معنای زیادت است و منظور از فضله در نحو کلمه‌ای است که وجود آن گرچه برای تکمیل معنای جمله لازم است اما امکان شکل‌گیری و تشکیل کلام بدون آن نیز وجود دارد، بر خلاف عمده که باید حتما به شکل مذکور یا مقدر وجود داشته باشد مثل: محمدٌ مسافرٌ، و فاضَ النهرُ.
  • اصل در عمده ذکر آن است و در صورت عدم ذکر در جمله باید در تقدیر گرفته شود مانند فاعل و اسم افعال ناقصه زمانی که وجوبا یا جوازا مستتر هستند مثل: «زيدٌ جاء» و «زيد كان مُجدًّا».
  • فضله بودن یک کلمه به معنای بی‌نیازی از آن در معنا نیست و چه بسا معنای یک کلام وابسته به فضله باشد مثلا در «ضربي العبدَ مسيئًا» مسيئًا حال است و سد مسدّ خبر شده است. در {وما خلقنا السماء والأرض وما بينهما لاعبين} و {ولا تمش في الأرض مرحًا} لاعبين و مرحًا با این که حال و فضله هستند ولی معنا متوقف بر وجود آن‌هاست. در «إنّما الميت من يعيش كئيبًا ... كاسفًا بالله قليلَ الرجاء» کئیبًا نیز این چنین است.
  • حذف عمده و فضله تنها با قرینه به شکل جوازی یا وجوبی صورت می‌گیرد مثل حذف مبتدا و خبر، حذف عامل مفعول مطلق، حذف عامل اغراء و تحذیر، و حذف مفعول‌به و حال. 

صفحه «کلاس‌های مقاله‌خوانی» را در نتحدث پلاس + ببینید:

اعراب عمده و فضله

  • فضله در هر کجای جمله که واقع شود همواره منصوب است مگر این که بعد از حرف جر یا بعد از مضاف واقع شود که در آن صورت مجرور خواهد بود مثل: يحترم الناسُ العلماءَ، أحسنتُ إحسانًا، طلعت الشمسُ صافيةً، جاء التلاميذُ إلّا عليًّا، سافرت يومَ الخميسِ، جلستُ أمامَ المنبرِ، وقف الناسُ احترامًا للعلماءِ، كتبتُ بالقلمِ، قرأتُ كتبَ التاريخِ.
  • کلمه‌ای که می‌تواند عمده یا فضله باشد رفع یا نصب آن جایز است مثل مستثنی در کلام منفی که مستثنی منه در آن ذکر شده مثل: ما جاء أحدٌ إلّا سعيدٌ و إلّا سعيدًا. در این نوع از استثناء در صورت مراعات معنا مابعدِ إلا به دلیل وجود اسناد مرفوع می‌شود به این ترتیب که وقتی عدم «مجيء» به أحد اسناد داده شود مجيء هم مسند به سعید می‌شود و برای آن ثابت است. اما با مراعات لفظ سعید منصوب می‌شود زیرا در لفظ فضله است و جمله بدون آن با مسند و مسند الیه کامل شده است. اگر مستثنی منه ذکر شود و جمله هم مثبت باشد کلمه بعد از إلا در لفظ و معنا فضله است و حتما منصوب می‌شود مثل: جاء القومُ إلّا سعيدًا. و اگر مستثنی منه از کلام حذف شود کلمه بعد إلّا مسند الیه و مرفوع است مثل: ما جاء إلّا سعيدٌ. در ما رأيتُ إلّا سعيدًا سعید فضله و منصوب است. در ما مررتُ إلّا بسعيدٍ سعید بعد از حرف جر قرار گرفته و مجرور است.

این مقاله را هم بخوانید:

صفحه «کلاس‌های خصوصی زبان عربی» را ببینید: