مصدر واژهای است بیانگر یک رخداد بدون آن که اشاره به زمان آن داشته باشد. مصدر دارای حروف فعل خود در لفظ (مثل: عَلِمَ عِلمًا) یا در تقدیر (مثل: قاتَلَ قيتالًا) و یا با حرف جایگزین به جای محذوف (مثل: وَثِقَ ثِقَةً) است. در مثال دوم قتال مصدر قاتَلَ است و گرچه الف فاعل آن حذف شده و به نظر میرسد که دارای همه حروف فعل نیست ولی این الف در تقدیر ثابت است و به همین دلیل هم گاهی در لفظ به شکل قاتَلَ قیتالًا ظاهر میشود. یاء در قیتال منقلب از الفی است که به دلیل وجود کسره قبل از آن تبدیل به یاء شده است. در مثال سوم گرچه واو وَثِقَ در ثِقَة لفظا و تقدیرا حذف شده ولی تاء تأنیث جایگزین آن شده است. مصدر به طور کلی بر سه نوع است: مصدر اصلی، مصدر میمی، و مصدر صناعی.
صفحه «کلاسهای دوره جامع مکالمه زبان عربی» را ببینید:
مصدر اصلی
مصدر اصلی مصدری است که بر یک معنای مجرد دلالت دارد و با میم زائده آغاز نمیشود و با یاء مشدد زائده به همراه تاء تأنیث مربوطه نیز پایان نمییابد مثل: عِلْم، فَهْم، و قِتال.
این مقاله را هم بخوانید:
مصدر میمی
مصدر میمی اسمی است بر غیر وزن مفاعلة که با میم زائد مفتوح آغاز میشود و بر حدث مجرد از زمان دلالت دارد مثل مَنصَر، مَعلَم، مُنطلَق، مُنقلَب به معنای: نَصْر، عِلْم، انطلاق و انقلاب. گروهی معتقدند که مصدر میمی در واقع اسمی است در معنای مصدر.
- مصدر میمی از مصادر قیاسی است و در فعل ثلاثی مجرد بر وزن «مَفعَل» ساخته میشود مثل: ضَرَبَ مَضْرَبًا، دَخَلَ مَدْخَلًا، طَلَبَ مَطْلَبًا. اگر فعل ثلاثی مثال واوی صحیح اللامی باشد که فاء آن در مضارع حذف میشود مصدر میمی آن بر وزن «مَفْعِل» خواهد بود مثل: وَعَدَ مَوعِدًا، وَرَدَ مَورِدًا، وَرِثَ يَرِثُ مَورِثًا. توجه داشته باشید که وزن مًفْعِل تنها مخصوص مثال محذوف الفاء است و بنابرایندر وَفَى يَفي مَوفًى و وَقَى يَقي مَوقًى که لفیف مفروق هستند نه مثال مصدر میمی بر وزن مَفعَل ساخته شده است.
- در ثلاثی مجرد مصدر میمی گاهی به طور شاذ بر وزنهای «مَفْعِل» «مَفْعَلَة» «مَفْعِلَة» «مَفْعُلَة» ساخته میشود:
- «مَفْعِل»: مَكبِر، مَيْسِر، مَرجِع، مَحيض، مَقيل، مَجيء، مَبيت، مَشيب، مَزيد، مَسير، مَصير، مَعجِز، مَهْلِك. (در مَعجِز؛ مَعجَز، و در مَهْلِك؛ مَهْلَك مَهْلُك نیز جایز است)
- ·«مَفْعَلَة»: مَذهَبة، مَفْسَدة، مَودَّة، مَقالة، مَساءَة، مَحالة، مَهابةٍ، مهانة، مَسْعاةٍ، مَنجاة، مَرضاة، مَغْزاة.
- «مَفْعِلَة» و «مَفْعُلَة»: مَحْمِدة، مَذِمَّة، مَظْلِممة، مَعتِبةٍ، مَحْسِبَة، مضِنَّة (با کسره، و در همه آنها فتح عین الفعل نیز جایز است)، و مَعْذِرةٍ (با کسره، و ضم عین الفعل به شکل مَعذُرَةٍ نیز در آن جایز است) و مَغْفرةٍ، مَعصِيةٍ، مَحمِيةٍ، مَعيشةٍ (تنها کسر در آنها جایز است) و مَهلِكةٍ، مَقْدِرةٍ، مأدبةٍ (با کسره، و ضم و فتح عین الفعل نیز در آنها جایز است)
- در غیر ثلاثی مصدر میمی بر وزن اسم مفعول است یعنی بر وزن مضارع آن و با تبدیل حرف مضارعه به میم مضموم و مفتوح کردن حرف ماقبل آخر مثل: أكرَمَ يُكرِمُ مُكرَمًا، انطلَقَ يَنطَلِقُ مُنطَلَقًا.
- گاهی اسمهایی بر وزن اسم فاعل و اسم مفعول هم در معنای مصدر وجود دارد مثل: طاغية به معنای طغيان، عافية به معنای معافاة، ميسور به معنای يسر، و معسور به معنای عسر.
صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:
مصدر صناعی
مصدر صناعی اسمی است که یاء نسبت و تاء تأنیث مربوطه به آن ملحق شده تا بیانگر معنای مجرد جدیدی دال بر مجموعه صفات مخصوص به آن اسم باشد مثلا مصدر صناعی إنسانيّة بیانگر مجموعه صفات مختص انسان مثل حلم و صبر و رحمت و خیر و... است.
- مصدر صناعی از مصادر قیاسی است که هم از اسمهای جامد و هم از اسمهای مشتق ساخته میشود. اسمهای جامد مثل: الحجريّة، الإنسانيّة، الحيوانيّة، الكميّة، الكيفيّة، و اسمهای مشتق مثل: العالميّة، الفاعليّة، المحموديّة، الأرجحيّة، الأسبقيّة، المصدريّة، و الحريّة. مصدر صناعی خود اسم جامد مؤول به مشتق است و میتواند متعلق شبه جمله قرار گیرد.
- توجه داشته باشید که هر کلمهای که دارای یاء نسبت و تاء در آخر خود است مصدر صناعی نیست بلکه ممکن است اراده وصف از آن شده باشد که در این صورت اسم منسوب است نه مصدر صناعی چه موصوف آن ذکر شود مثل: تَعلَّمِ اللغة العربيّة و چه در نیت و تقدیر باشد مثل: تَعلَّمِ العربيّة. اما وقتی میگوییم: تَمَسَّكْ بعربيّتك، در این جا عربیّة صفت برای چیزی نیست و اراده وصف از آن نشده بلکه مقصود مجموعه خصلتهای مخصوص به عرب است.
صفحه «عربی دبیرستان» را ببینید:
اسم مصدر
حق مصدر آن است که مشتمل بر همه حروف فعل خود باشد مثل: تَوَضَّأَ تَوَضُؤًا، تَكلَّمَ تَكلُّمًا، و عَلِمَ عِلمًا، و یا حروف آن بیشتر از فعل باشد مثل: قرأ قراءةً، أكرم إكرامًا، و استخرج استخراجًا. «اسم مصدر» کلمهای است که در دلالت بر حدث همانند مصدر است ولی همه حروف فعل ماضی خود را در بر ندارد و در لفظ و تقدیر و بدون جایگزین فاقد برخی حروف فعل خود است مثل: تَوَضّأَ وُضوءًا، تَكَلّمَ كلامًا، أيسَرَ يُسرًا. در وضوء و کلام تاء تفعل و یکی از حروف مشدد یافت نمیشود و یُسر هم فاقد الف إفعال است و حروفی که کم شدهاند نه در تقدیر ثابت هستند و نه حرفی جایگزین آنها شده است و بنابراین هر سه اسم مصدر هستند نه مصدر.
- مصدری که حروف آن لفظا از فعل کمتر است اما در تقدیر یکسان است اسم مصدر نیست مثلا قتال مصدر قاتَلَ است زیرا گرچه الف فاعل آن حذف شده و به نظر میرسد که دارای همه حروف فعل نیست ولی این الف در تقدیر ثابت است و به همین دلیل هم گاهی در لفظ ظاهر میشود مثل: قاتَلَ قیتالًا و ضارَبَ ضیرابًا که یاء در هر دو در اصل الف بوده و به دلیل وجود کسره قبل از آن تبدیل به یاء شده است.
- اگر حرفی که در لفظ و تقدیر از مصدر حذف شده با حرف دیگری جایگزین شود باز آن کلمه مصدر است نه اسم مصدر مثل: وَعَدَ عِدَةً، وَدَى القتيلَ دِيَةً، و عَلّمَ تعليمًا. در عِدَة و دِيَة گرچه واو وَعَدَ و وَدَى در لفظ و تقدیر وجود ندارد ولی تاء تأنیث جایگزین آن شده است. تعلیم نیز اگرچه فاقد یکی از حروف مشدد یعنی لام است ولی تاء تفعیل در اول کلمه به جای آن آمده است. توجه داشته باشید که حرف مد ماقبل آخر در تعلیم جایگزین حرف محذوف نیست چرا که مد قبل از آخر در مصادری که تعویض هم در آنها وجود ندارد ثابت است مثل انطلاق و استخراج و إکرام. بنابراین حرف جایگزین (عِوَض) یا مثل تعلیم در ابتدای کلمه و یا مثل عدة در پایان کلمه قرار میگیرد.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ناشناس
9 روز پیشواقعا به زبان ساده وقابل فهم بود
ممنون