همان طور که در بخش‌های پیشین این مقاله دیدیم کلمه الف و لام یا أل در زبان عربی به سه شکل الف و لام تعریف، الف و لام موصول، و الف و لام زائده به چشم می‌خورد. در دفتر سوم و پایانی از مجموعه مقالات «الف و لام» در زبان عربی به بررسی الف و لام زائده (أل زائده) خواهیم پرداخت.

صفحه «کلاس‌های خصوصی زبان عربی» را ببینید:

الف و لام زائده

الف و لام زائده الف و لامی است که موصول و معرّف نباشد. زائده بودن الف و لام الزاما به معنای قابل حذف بودن آن نیست.

الف و لام زائده تغییری در نکره یا معرفه بودن اسم معرفه و نکره ایجاد نمی‌کند. در اسم‌های عَلمی مثل الفضل و العباس الف و لام زائده بر اسم معرفه وارد شده است. در مقابل در عبارت: «ادخلوا الأولَ فالأولَ» الف و لام زائده بر اسم نکره «اول» که حال است وارد شده و «اول» بعدی با فاء ترتیب بر آن عطف شده است. این جمله در اصل «ادخلوا أولَ فأولَ» و به معنای «ادخلوا مرتّبين» است. ورود الف و لام زائده بر اسم نکره آن را از نکره بودنش خارج نمی‌کند.

این مقاله‌ها را هم بخوانید:

انواع الف و لام زائده

الف و لام زائده بر دو نوع است: لازمه و غیر لازمه

الف و لام زائده لازمه

الف و لام زائده لازمه؛ الف و لامی است که با اسم معرفه همراه شده و علیرغم زائده بودن هیچگاه از آن جدا نمی‌شود. در کلمات زیر الف و لام زائده است:

  1. اسم‌های علمی که بدون الف و لام استفاده نمی‌شوند مانند السموأل، اليسع، اللات، العزى.
  2. ظروفی که با ال آغاز می‌شوند مثل «الآن» برای زمان حاضر.
  3. موصولات مصدّر بأل مثل الذي، التي، اللذان.
  4. الف و لام غلبه در اسم‌های علم بالغلبه. علم بالغلبه علمی است که بر اساس وضع اصلی خود دارای معانی و مصادیق متعدد است ولی بعدا استفاده از آن برای یک فرد معین از افرادِ آن معنای متعدد غلبه پیدا کرده و دیگر تنها برای آن مورد خاص به کار می‌رود و هنگام استفاده جز آن معنای مشهور به ذهن نمی‌رسد مثل المصحف برای قرآن کریم، و یا الرسول، السُنّة، ابن عباس، و ابن مسعود. در مثال ابن عباس ابن در اصل معرف بالاضافه است اما دلیل تعریف ابن عباس که از مضاف و مضاف الیه تشکیل شده علمیت غالب آن است و تعریف با اضافه دیگر  از آن زائل شده.

این مقاله را هم بخوانید:

صفحه «مکالمه عربی مقدماتی» را ببینید:

الف و لام زائده غیر لازمه

الف و لام زائده عارضه غیر لازمه همان طور که از اسم آن پیداست می‌تواند گاهی باشد و گاهی نباشد و در دو حالت به کار می‌رود:

  1. در هنگام اضطرار یعنی در ضرورت شعری برای حفظ وزن و اصول شعر. مثلا در بیت «رأيتك لمّا أن عرفت وجوهَنا ... صددتَ وطبت النفس يا قيسُ عن عمرو» الف و لام بر تمییز «نفس» وارد شده و حال آن که تمییز بنا بر قول مشهور باید نکره باشد.
  2. در حالت اختیار برای اشاره به اصل و معنای اصلی یک کلمه. برای درک بهتر این نوع الف و لام لازم است تا قدری درباره اسم‌های علم منقول صحبت کنیم: بیشتر اعلام برگرفته از یک معنای قبلی هستند که پیش از علم شدن آن معنی را بیان می‌کرده‌اند سپس آن معنای سابق را ترک کرده و علم شده‌اند مثلا هر یک از کلمات: عادل و منصور و حسن اسم‌های مشتقی هستند که پیش از علمیت بر ذات و صفت دلالت داشته‌اند اما پس از علم شدن حال دیگر اسم‌های علم جامدی هستند که تنها بر یک مسمای مشخص دلالت دارند نه بر وصف. به این نوع از اعلام علم منقول گفته می‌شود. حال اگر بخواهیم این سابقه تغییر از وصف به علم را حفظ کنیم به طوری که آن کلمه بر هر دو امر دلالت داشته باشد الف و لامی به ابتدای آن اضافه می‌کنیم تا اشاره به این داشته باشد که علم جامد کنونی در اصل یک وصف مشتق بوده است. به این الف و لام «الف و لام برای اشاره به اصل» (أل التي للمح الأصل) گفته می‌شود. در واقع الف و لام لمح اصل با بسیاری از اعلام‌ منقوله که قابلیت پذیرش أل دارند به شکل زائده لازمه همراه می‌شود تا اشاره به معنای پیشین آن‌ها که دلالت بر مدح یا ذم یا خوش‌بینی و بدبینی دارد داشته باشد مثل الفضل، الضحاک، المنصور، الرشید.

صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:

  • به طور کلی نقل علم ممکن است از یک اسم معنای جامد مثل مصدر باشد مانند: الفضل، الصلاح، العرفان. و یا این که علم منقول از اسم ذات جامد باشد مثل الصخر، الحجَر، النعمان، و العظم. و یا از کلماتی نقل شده باشد که در اصل مشتق بوده‌اند مثل الهادي، الحارث، المبارك، و المستنصر. در هر حال بعد از علمیت این اشتقاق نادیده گرفته می‌شود و علم از کلمات جامد به حساب می‌آید. یعنی اعلام چه منقول از اسم جامد و چه منقول از اسم مشتق در هر صورت جامد هستند.
  • در ابتدای شروع به استفاده از این اعلام أل به آن‌ها اضافه شده تا هم به علمیت و هم به اصل آن اشاره داشته باشد اما حال اگر قصد ما از نامیدن تنها اکتفا به علمیت باشد می‌توانیم أل را اضافه نکنیم.
  • در اعلام وجود الف و لام در هر صورت تأثیری در تعریف و تنکیر کلمه ندارد چرا که علم تعریف خود را از علمیتش می‌گیرد نه از الف و لام.
  • همه اعلام می‌توانند الف و لام لمح اصل بگیرند به جز علم مرتجل یعنی علمی که از ابتدا برای علم بودن وضع شده و قبل از علمیت برای چیز دیگری استفاده نشده است مثل سعاد و أُدَد و حمدان و غطفان، و نیز علم‌های منقولی که بر اساس اصول و قواعد کلی عربی الف و لام قبول نمی‌کنند شامل: علمی که بر وزن فعل باشد مثل يحيى، يزيد، تَعِز، يشكر، و شَمّر، و علم مضاف مثل عبد الرؤوف، سعد الدين و أبو العينين.

صفحه «کلاس‌های دوره جامع مکالمه زبان عربی» را ببینید: