اسم در زبان عربی دارای تقسیمات متعددی است. یکی از تقسیمبندیهای اسم تقسیم آن به اسم جنس و اسم علم است. اسم جنس اسمی است که تنها اختصاص به یکی از افراد از یک جنس ندارد مثل: رجل، امرأة، دار، كتاب، حصان. ضمائر، اسمهای اشاره، اسمهای موصول، اسمهای شرط، و اسمهای استفهام که تنها مخصوص یک فرد نیستند اسم جنس به شمار میآیند. برای مثال ضمیر هو که ضمیر غایب است میتواند کنایه از هر مذکر غایبی باشد و معنای آن تنها مختص به یک فرد نیست بلکه میتواند هر فردی را در بر میگیرد. در مقابل اسم جنس اسم علم قرار دارد که مختص یک فرد است. برای اطلاع بیشتر درباره اسم جنس مراجعه کنید به مقاله اقسام مهمی از جمع در زبان عربی!
صفحه «کلاسهای خصوصی زبان عربی» را ببینید:
اسم علم
در مقابل اسم جنس، اسم علم قرار دارد. علم اسمی است که به طور معین و مطلق بدون نیاز به هیچ قرینهای برای نامیدن چیزی وضع شده است. از جمله اعلام میتوان به اسم اشخاص، کشورها، شهرها، دریاها، کوهها و هر اسم خاص دیگری اشاره کرد. علم مسمای خود را بدون قرینه تعیین میکند.
تقسیمات علم
علم به انواع مختلفی تقسم میشود. از آن جمله: علم مفرد، مرکب اضافی، مرکب مزجی، مرکب اسنادی، اسم و کنیه و لقب، علم مرتجل و منقول، علم شخص و جنس، و علم بالغلبه را میتوان نام برد.
علم مفرد و مرکب
علم به اعتبار لفظ آن به دو دسته مفرد و مرکب تقسیم میشود:
- علم مفرد از یک کلمه تشکیل میشود مثل سمیر و بیروت.
- علم مرکب متشکل از دو اسمی است که با قرار گرفتن در کنار هم به منزله یک اسم واحد شدهاند و شامل مرکب اضافی مثل: «عبد الله» و «امرؤ القيس»، و مرکب مزجی مثل: بعلبك و سيبويه، و مرکب اسنادی مثل: «البدر طالع» و «تأبّط شرًّا» و «شاب قرناها» است.
صفحه «کلاسهای مقالهخوانی» را در نتحدث پلاس + ببینید:
علم اسم و کنیه و لقب
- اسم علم کلمهای است که غالبا بر یک ذات معین مشخص دلالت دارد بدون آن که قصد دیگری مثل مدح و ذم در آن مطرح باشد مثل: زید، عبد الله، و أسامة.
- لقب: علمی که که بیانگر مدح یا ذم برای مسمّای خود است مثل: «زین العابدین» و «أنف الناقة».
- کنیه: اسمی است به صورت مرکب اضافی که با ابن، أب، أمّ، ابنة، بنت، أخ، أخت، عمّ، عمّة، خال، و خالة شروع میشود مثل: أبو بكر و أمّ كلثوم. کنیه در میان عرب علامتی از علامات مدح و شرافت است و مثلا أبو بکر الزاما پدر فردی به نام بکر نیست. یا أمّ کلثوم لزوما فرزندی به نام کلثوم ندارد.
هنگامی که اسم و کنیه یا لقب و کنیه در کنار هم قرار بگیرند تقدیم هر یک از آن دو جایز است. در اجتماع بین اسم و لقب غالبا اسم مقدم میشود.
علم مرتجل و علم منقول
- علم مرتجل علمی است که استفاده از آن جز در علمیت سابقه نداشته و از ابتدا تنها به عنوان علم به کار رفته است مثل: سعاد، عمر، حمدان، غطفان.
- علم منقول از ابتدا علم نبوده و در غیر علمیت به کار میرفته و سپس به علمیت متقل شدهاند. بیشتر اعلام در زبان عربی از این دستهاند. علم میتواند منقول از مصدر (مثل: فضل)، اسم جنس (مثل: أسد)، صفت (مثل: حارث، مسعود، سعيد)، فعل (مثل: شمَّر، أبان، يَشكر، يحيى)، جمله (مثل: اجذِم، قُم، جاد الحق،تأبّط شرًّا)، حرف (مثل: لیتَ)، و یا حرف و اسم (مثل: عن زید) باشد.
صفحه «کلاسهای زبان رسانه» را ببینید:
علم شخص و علم جنس
- علم شخصی در اصل وضع خود به یک فرد اختصاص داده شده و دیگر افراد آن جنس را شامل نمیشود مثل: خالد و سعید و سعاد. این که افراد متعددی مثلا به نام خالد نامیده شوند خللی در این تعریف وارد نمیآورد چرا که این مشارکت بر حسب اتفاق است نه بر اساس وضع. یعنی هر یک از واضعین در هنگام وضع این اسم را برای یک فرد خاص وضع کرده است نه برای گروهی از افراد.
- علم جنسی تمام افراد جنس را در بر میگیرد و اختصاص به یک فرد خاص ندارد مثل: أسامة، أبو جعدة، كسرى، قيصر، خاقان، تُبَّع، النجاشي، فرعون، العزيز. علم جنسی میتواند اسم، کنیه، لقب، و علم معنی باشد. مثل: ثُعالة (اسم برای روباه)، ذُؤالة (اسم برای گرگ)، أمّ عِرْيَط (کنیه برای عقرب)، أمّ عامر (کنیه برای کفتار)، أبو الحارث (کنیه برای شیر)، أبو الحُصَين (کنیه برای روباه)، الأخطل (لقب برای گربه)، ذو الناب (لقب برای سگ)، كبرّة (علم برای نیکویی)، فَجارِ (علم برای فجور و رویگردانی از حق)، كَيْسان (علم برای مکر)، أمّ قَشْعَم (علم برای مرگ)، أمّ صبور (علم برای امر شدید و کار سخت)، حَمادِ (علم برای مَحمَدَة یعنی صفت نیک)، يَسار (علم برای میسرة). علم جنس در معنی نکره است چرا که مخصوص به یکی از افراد جنس خود نیست ولی در لفظ معرفه به حساب میآید و در احکام لفظی با آن همانند علم شخص رفتار میشود بنابراین ابتدای به آن جایز است مثل: ثُعالةُ مراوغٌ یا قرار گرفتن به عنوان صاحب الحال در آن جایز است مثل: هذا أسامة مقبلًا. همچنین اگر علت دیگری همراه با علمیت در آن جمع شود ممتنع از صرف خواهد بود مثل: ابتعد من ثُعالَةَ (بنا بر علمیت و تأنیث) و دیگر آن که حرف تعریف بر آن وارد نمیشود پس نمیتوان گفت: الأسامة بر خلاف الأسد. و اضافه هم نمیشود پس أسامة الغابة بر خلاف أسد الغابة صحیح نيست. علم جنس با در نظر گرفتن همه این نکات که از خصوصیات معرفه هستند، معرفه است.
صفحه «گفتگوی تخصصی عربی» را در نتحدث پلاس + ببینید:
فرق بین علم جنس و اسم جنس نکره این است که علم جنس تنها از نظر معنی و اسم جنس نکره از نظر لفظ و معنی هر دو نکره است. اسم جنس نکره به این دلیل که به یک فرد واحد معین اختصاص ندارد از نظر معنی نکره است و به این دلیل که الف و لام تعریف در ابتدای آن نمیآید و ابتدای با آن جایز نیست و به عنوان صاحب الحال هم قرار نمیگیرد از نظر لفظ نیز نکره است بر خلاف علم جنس که در معنی نکره و در لفظ معرفه است آن طور که گفته شد.
بین علم جنس و معرّف با ال جنسیه از جهت دلالت بر تمام جنس و از حیث تعریف لفظی هیچ تفاوتی وجود ندارد پس همان طور که میگوییم: الأسدُ شجاعٌ میتوانیم بگوییم: أسامةُ شجاعٌ. بنابراین علم جنس و اسم معرّف با ال جنسیه هر دو از نظر معنی نکره و از نظر لفظ معرفه هستند و هر دو از نظر معنی و کاربرد لفظی یکسانند.
علم بالغلبه
علم بالغلبه علمی است که بر اساس وضع اصلی خود دارای معانی و مصادیق متعدد است ولی بعدا استفاده از آن برای یک فرد معین غلبه پیدا کرده و دیگر تنها برای آن مورد خاص به کار میرود و هنگام استفاده جز آن معنای مشهور به ذهن نمیرسد مثل «المدینة» که معرف «مدینة» است و گرچه بر هر شهری از شهرهای زمین اطلاق میشود ولی به عنوان علم به شهر مدینة النبی اختصاص یافته است. ابن عباس، ابن زبیر، الرسول، المصحف، الاثنین، الثلثاء نیز از جمله اسمهای علم بالغلبه هستند.
دیدگاه خود را بنویسید