جمع در نحو عربی اسمی است که بر تعداد ۳ و بیشتر دلالت دارد. جمع بر سه نوع است: جمع مذکر سالم، جمع مؤنث سالم، و جمع تکسیر. از انواع دیگر جمع میتوان به اسم جمع، جمع الجمع، اسم جنس جمعی، جمع با الف و تاء زائد، جمع قلت، جمع کثرت، جمعی که مفرد ندارد، جمعی که مطابق با مفرد اصلی خود نیست، و جمع مصدّر با ابن و ذو اشاره کرد. زبان شناسان بنا بر شواهد موجود در زبان عربی گاهی مثنی را نیز در زمره جمع به حساب آوردهاند: {وداود وسليمان إذ يحكمان في الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم وكنّا لحكمهم شاهدين}، {إن تتوبا إلى الله فقد صغت قلوبكما}
این مقاله را هم بخوانید:
صفحه «کلاسهای خصوصی زبان عربی» را ببینید:
اسم جمع
اسم جمع اسمی است که معنای جمع دارد ولی از لفظ خود مفردی ندارد و صیغه آن مطابق با صیغههای جمع تکسیر نیست. مثل: جَيش (واحد آن جندي است)، شَعب، قبيلة، قَوم، رَهط، مَعشر، ثُلّة، (واحد آنها رجل یا امرأة است)، نساء (واحد آن امرأة)، خَيل (واحد آن فَرَس)، إبل و نَعَم (واحد آن جَمَل یا ناقَة)، غَنم و ضأن (واحد هر دو شاة برای مذکر ومؤنث است). با اسم جمع به اعتبار لفظ آن میتوان همچون مفرد و به اعتبار معنایش مانند جمع رفتار کرد: القوم سار یا ساروا، شعب ذكيّ یا أذكياء. اگر اسم جمع را به اعتبار لفظش مفرد به حساب آوریم جمع و تثنيه آن جایز است مثل: أقوام، شُعوب، قبائل، أرهُط، آبال، و قومان، شَعبان، قبيلتان، رَهطان، و إبِلان.
اسم جنس اِفرادی و جمعی
اسم جنس اسمی است كه بر خلاف علم برای نامیدن یک فرد از افراد جنس خود به کار نمیرود بلکه میتواند هر یک از آنها را شامل شود مثل: طالب، كتاب، هذا، هو.
ضمائر، اسمهای اشاره، اسمهای موصول، اسمهای شرط، و اسمهای استفهام؛ اسم جنس به شمار میآیند چرا که تنها مخصوص یک فرد نیستند. توجه داشته باشید که اسم جنس در مقابل علم قرار دارد نه اسم معرفه. اسم جنس خود بر دو نوع است: اسم جنس افرادی و اسم جنس جمعی.
اسم جنس اِفرادی دلالت بر یک جنس دارد نه بر مثنی و جمع، و برای کم و زیاد هر دو به کار میرود مثل: خِلّ، زَيت، تُراب، ماء، عسل، و لَبن.
اسم جنس جمعی اسمی است که ضمن دلالت بر جنس معنای جمع دارد. مفرد اسم جنس جمعی با اضافه کردن تاء یا یاء نسبت به آن ساخته میشود مثل: تُفّاح، سَفَرجَل، بِطّيخ، تَمر، ثَمَر و حَنظَل که مفرد آنها به ترتیب؛ تُفّاحة، سَفَرجَلَة، بِطّيخة، تَمرَة، ثَمَرة، و حَنظَلَة است. و همچنین عرب، تُرك، روم، و يهود که مفرد آنها؛ عربيّ، تركيّ، روميّ، و يهوديّ است.
صفحه «دوره اصطلاحات کاربردی عربی» را ببینید:
تفاوت میان جمع و اسم جمع و اسم جنس جمعی
- جمع برای آحادی که در کنار هم هم جمع شدهاند وضع شده تا مانند دلالت تکرار واحد با عطف، بر آن آحاد مجتمع دلالت کند. اما اسم جمع برای مجموع آحاد وضع شده تا مانند دلالت واحد بر همهی اجزائی که با آن نامیده میشوند بر آن آحاد مجتمع دلالت کند. اسم جنس جمعی اما؛ برای حقیقت و ماهیتی وضع شده که در کاربرد و نه وضع خود بیان کننده سه یا بیشتر است.
- جمع غالبا از لفظ خود واحد دارد اما اسم جمع از لفظ خود مفردی ندارد و بر وزنی از اوزان جمع تکسیر نیز نیست. اسم جنس جمعی از لفظ و معنای خود مفرد دارد که این مفرد با افزودن تاء و یاء نسبت به آخر اسم جنس جمعی متمایز میشود.
- جمع دارای اوزان مخصوص به خود است ولی اسم جمع و اسم جنس جمعی بر اساس این وزنها ساخته نمیشوند.
اسمهایی که مفرد و جمع در آنها یکسان است
در بعضی اسمهای جمع؛ مفرد و جمع با یک لفظ بیان میشوند مثل: فُلك: {فأنجيناه ومن معه في الفلك المشحون}، {والفلكِ التي تجري في البحر بما ينفع الناس}، جُنُب: {وإن كنتم جُنُبًا فاطّهّروا، عدوّ: {فإنّهم عدو لي إلا ربَّ العالمين}، {فإن كان من قوم عدو لكم}، ضَيف: {هؤلاء ضيفي فلا تفضحون}، «وَلَد، وُلْد، و وِلْد» هذا ولد فلان وهؤلاء ولده که جمع آنها نیز به أولاد جایز است. در همه این کلمات واحد و جمع و مذکر و مؤنث یکسانند.
صفحه «کلاسهای زبان رسانه» را ببینید:
جمع اسمهای مرکب
- در اسم مرکب اضافی که با «ذو» و «ابن» آغاز میشود اگر برای عاقل باشد «ابن» به شکل جمع مذکر سالم یا جمع تکسیر و «ذو» فقط به صورت جمع مذکر سالم جمع بسته میشود مثل: ابن عباس ← بنو عباس و أبناء عباس، ذو علم ← ذوو علم. در غیر عاقل ابن به صورت «بنات» و ذو به شکل «ذوات» جمع بسته میشود مثل: ابن آوى، ابن عرس، ابن لبون، ذي القعدة، و ذي الحِجّة که به شکل بنات آوى، بنات عرس، بنات لبون، ذوات القعدة، و ذوات الحجة جمع میشوند.
- در غیر مصدّر با ابن و ذي تنها صدر (بخش اول) اسم مرکب جمع بسته میشود: قلم الرجل أقلام الرجل.
- در مرکب مزجی و اسنادی با افزودن «ذوو» برای مذکر عاقل و «ذوات» برای مؤنث و مذکر غیر عاقل جمع انجام میشود: ذوي معديكرب، ذوي سيبويه، ذوي برَق نحرُه، ذوي تأبّط شرًّا به معنای کسانی که دارای این اسمها هستند. در جمع شاب قرناه که علم مؤنث است و بعلبك میگوییم: ذوات شاب قرناه و ذوات بعلبك.
صفحه «عربی دبیرستان» را ببینید:
جمع عَلَم
علم پس از جمع بسته شدن نکره میشود و بنابراین با نکره وصف میشود و برای معرفه ساختن الف و لام بر آن وارد میشود مثل: جاء محمّدون كرامٌ و جاء المحمّدون.
- جمع بستن علم مذکر به شکل جمع مذکر سالم و جمع تکسیر جایز است که جمع سالم البته بهتر است مثل: زيد، عمرو، بِشر، أحمد که به صورت زيدون، أزياد زُيود، عَمرون أعمُر عُمور، بِشرون أبشار بُشور، و أحمدون أحامد جمع بسته میشوند.
- جمع بستن علم مؤنث به شکل جمع با الف و تاء و جمع تکسیر جایز است که جمع سالم ارجحیت دارد مثل: دَعْد، جُمْل، زَينب، سعاد که به صورت دَعَدات أدعُد، جُمُلات أجمال جُمول، زَينبات زَيانِب، و سُعادات أسعُد سُعُد سَعائد جمع بسته میشوند.
- اسمهای علمی كه به شکل جمع سالم هستند مثل: عابدين و فاطمات به صورت ذوو عابدين و ذوات فاطمات جمع میشوند.
- علمی که به شکل جمع مکسر است در غیر منتهی الجموع به صورت جمع سلامت و جمع تکسیر جمع میشود مثل أعبُد و أنمار که برای مذکر به شکل أعبدون أنمارون أعابد أنامير و برای مؤنث به صورت أعبدات أنمارات أعابد أنامير جمع میشوند.
- علمی که بر صیغه منتهی الجموع است یا وزنی که شروط متنهی الجموع را دارا نیست تنها به شکل جمع سالم جمع میشود مثل: مساجد و نُبَهاء که به شکل مساجدون و نُبَهاوون برای مذکر، و مساجدات و نبهاوات برای مؤنث جمع بسته میشوند. عواطف (اسم زن) عواطفات، كَشاجِم (اسم مرد) كشاجمون.
- برای ساختن جمع از علم مرکب اضافی؛ صیغه سلامت بر جزء اول آن جاری میشود مثل: عبد الله عبدو الله عبيدُ الله.
جمع جلاله
جمع جلاله صیغه جمعی است که به جای مفرد و در اسالیب رسمی توسط صاحب منصبان به کار میرود مثل: «نحن رئيس الجمهورية نرسم...»
صفحه «دورههای متنوع آموزش زبان عربی» را در آکادمی نتحدث ببینید:
دیدگاه خود را بنویسید