گفتار کوتاهی را در باب اشتغال بشنوید:
موضوع اشتغال در نحو عربی در آن جایی رخ میدهد که اسمی قبل از عامل خود آمده باشد و عامل به جای منصوب ساختن اسم قبل از خود مشغول در عمل در ضمیر آن اسم یا سببی آن اسم شده باشد.
در جمله «الضعيفَ ساعدته» ساعد در ضمیر اسم قبل از خود یعنی هاء عمل کرده و هاء در محل نصب مفعول به است. در عبارت «محمدًا مررت به» فعل مَرّ در ضمیر عائد بر اسم قبل از خود با واسطه حرف جر عمل کرده و اگر این ضمایر نبودند هر دو فعل ساعد و مرّ به شکل الضعيفَ ساعدت و بمحمدٍ مررت در اسم قبل از خود عمل میکردند و ضعیف؛ مفعول به مقدم و جار و مجرور؛ متعلق به فعل مررت بودند. در جمله «خالدًا ضربتُ ابنَهُ» فعل ضرب در ضمیر اسم سابق عمل نکرده بلکه در اسم مضاف به ضمیر اسم سابق یعنی «ابنَهُ» عمل کرده است. ابنَهُ در این جا سببی نامیده میشود. موضوع سببی در مواردی مثل باب اشتغال، صفت مشبهه، و نعت مطرح میشود و مقصود از آن هر چیزی است که به نحوی مربوط به اسم دیگر یا تابع آن باشد. سببی باید دارای ضمیری باشد که به اسم اصلی برمیگردد مثلا وقتی میگوییم «خالدٌ كريمٌ أبوه» خالد اسم اصلی و أبوه سببی آن و دارای ضمیری است که به خالد بر میگردد. همچنین مراجعه کنید به نعت حقیقی و سببی در مقاله شناخت توابع | دفتر اول: «نعت و انواع آن»
صفحه «کلاسهای خصوصی زبان عربی» را ببینید:
ارکان اشتغال
سه رکن اصلی اشتغال عبارتند از «مشغول عنه» یعنی اسم مقدم، «مشغول» یعنی عامل متأخر که میتواند فعل یا غیر فعل باشد، و «مشغول به» یعنی ضمیر اسم سابق یا سببی آن.
اعراب ارکان اشتغال
در باب اشتغال بهتر آن است که اسم مقدم را مبتدا و مرفوع، و جمله پس از آن را در محل رفع خبر در نظر بگیریم. در این حالت با خارج شدن اسلوب کلام از باب اشتغال از تقدیر فعل در جمله بینیاز خواهیم بود و جمله کلام «جمله اسمیه» خواهد بود. حالت دوم این است که اسم را به عنوان مفعولبه برای فعل محذوفی که فعل مذکور بعد از آن، آن را تفسیر میکند منصوب به حساب آوریم. در این حالت جمله کلام «جمله فعلیه» است چرا که با فعل محذوف شروع میشود.
با توجه به جواز مبتدا قرار دادن اسم سابق گروهی از علمای نحو قائلند که آن اسم باید صالح بر ابتداء باشد و بنابراین نمیتواند نکره محضه بدون مخصِّص باشد. اینان آیه {وجعلنا في قلوب الذين اتبعوه رأفة ورحمة ورهبانية ابتدعوها ما كتبنا عليهم من شيء} را از باب اشتغال نمیدانند زیرا رهبانیة نکره است و ابتدای به آن جایز نیست بلکه رهبانیة را معطوف بر رأفة وجمله «ابتدعوها» را نعت اول و جمله «ما كتبنا عليهم من شيء» را نعت دوم رهبانية دانستهاند. کسانی مثل زمخشری این شرط را قائل نشدهاند و مانعی برای این که آیه از باب اشتغال باشد نمیبینند.
صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:
مطابقت فعل محذوف با مذکور
فعل محذوف یا در لفظ و معنا مطابق با فعل مذکور است آن چنان که در مثال «الضعيفَ ساعدته» دیدیم و تقدیر آن «ساعدت الضعيفَ ساعدته» است. یا فقط در معنا نه در لفظ موافق با فعل مذکور است مانند مثال «محمدًا مررت به» که تقدیر آن «جاوزت محمّدًا مررت به» است، و یا غیر موافق در لفظ و معنا ولی لازم برای فعل مذکور است مانند مثال «خالدًا ضربتُ ابنَهُ» که تقدیر آن «أهنت خالدًا ضربت ابنَه» است.
اعراب جمله بعد از مشغول عنه
درباره جمله بعد از اسم مقدم دو رای وجود دارد: گروهی جمله بعد از مشغول عنه را جمله تفسیریه میدانند که محلی از اعراب ندارد. گروهی دیگر قائلند که جمله تفسیریه حکم اعرابی جمله مفسَّره را داراست مثلا تقدیر جمله «الضیفَ أكرمته» «أكرمت الضيفَ أكرمته» است و چون جمله مقدره مستأنفه است و محلی از اعراب ندارد پس جمله تفسیریه نیز در این جا محلی از اعراب نخواهد داشت.
صفحه «مکالمه عربی مقدماتی» را ببینید:
وجوب و ترجیح نصب و رفع مشغول عنه
گاهی بر اسم مشتغل عنه چیزی عارض میشود که موجب وجوب یا ترجیح نصب یا رفع آن میشود.
١. وجوب نصب: اگر مشغول عنه بعد از ادواتی واقع شود که بعد از آن ادوات تنها فعل قرار میگیرد باید منصوب شود. ادواتی همچون ادوات تحضیض (هلّا المريضَ زرتَه)، و عرض به معنای طلب با نرمی و رفق (ألا الحديثَ حفظتَه)، و استفهام به غیر از همزه (هل الحقَّ قلتَه؟) و ادوات شرط (إن جارَك لقيتَه فسلّمْ عليه، حيثما عليًّا تلقَهُ فأكرِمْه).
- اشتغال بعد از ادوات شرط در شعر به هنگام ضرورت شعری انجام میشود اما در نثر باید حتما پس از ادوات شرط یک فعل ظاهر آمده باشد و این در زمانی است که ادات شرط یا «إن» باشد که بعد از آن فعل ماضی قرار گرفته باشد و یا «إذا» که بعد از آن ماضی یا مضارع آمده باشد: إن زيدًا لقيته فكلّمه. إذا خالد قدم أو يحضرُ فأكرمه.
۲. ترجیح نصب: وقتی مشغول عنه بعد از فعل امر، نهی، دعاء، و همزه استفهام قرار گیرد و یا جواب منصوب مستفهم عنه باشد نصب آن ترجیح دارد: خالدًا أكرِمه، عليًّا لِيُكرمْه سعيدًا الكريمَ لا تُهنْه، اللهمّ أمري يسّرْه وعملي لا تُعسّرْه، سليمًا غفر الله له، زيدًا هداه الله، {أبشرًا منّا واحدًا نتّبعُه}، عليًّا أكرمته در جواب من أكرمتَ؟
۳. وجوب رفع: در حالتهای زیر رفع مشتغل عنه واجب است:
- هنگامی که مشغول عنه بعد از إذا فجائیه یا واو حال قرار گیرد مثل: خرجت فإذا الجوُّ يملؤه الضباب، جئت والفرسُ يركبه أخوك.
- وقتی که مشغول عنه قبل از ادوات استفهام، شرط، تحضیض، لام ابتدا، ما تعجبیه، کم خبریه، و إنّ و اخوات آن قرار گیرد مثل: زهيرٌ هل أكرمته؟، سعيدٌ إن لقيته فأكرِمه، خالدٌ هلّا دعوتَه، الشرُّ ما فعلتُه، الخيرُ لأنا أفعلُه، الخلُقُ الحسنُ ما أطيبَه!، زهيرٌ كم أكرمتُه، عليٌّ إنّي أحبّه. با توجه به این که مابعد این ادوات در ماقبل آنها عمل نمیکنند و آن چه عمل نمیکند عاملی را هم تفسیر نمیکند بنابراین نصب آن با فعل محذوف مفسَّر با مذکور جایز نیست.
۴. ترجیح رفع: در صورت عدم وجود چیزی که موجب وجوب یا ترجیح نصب و یا وجوب رفع شود رفع ترجیح دارد مثل: خالدٌ أكرمته چرا که اگر امر دائر بر تقدیر فعل یا عدم آن باشد ترک تقدیر بهتر است.
دیدگاه خود را بنویسید