همان طور که در دفتر اول از مقاله «نسبت و اسم منسوب در زبان عربی» گفتیم نسبت عبارت است از افزودن یاء مشدد ماقبل مکسور به آخر اسم برای بیان ارتباط و نسبت آن با یک شیء دیگر. بدین ترتیب اسمی که به آخر آن یاء نسبت افزوده می‌شود با نوعی اختصار لفظی در یک زمان هم بر معنای منسوب و هم بر منسوب الیه دلالت دارد. حال در ادامه احکام اسم‌های منسوب این بار به بیان حکم نسبت در اسم‌های مثنی و جمع سالم، جمع تکسیر، علم منقول از جمع تکسیر، اسم جمع، اسم جنس جمعی، علم مرکب، وزن‌های فَعيلَة، فُعَيلَة، فَعيل و فُعَيل، اسم‌های دو حرفی، و همچنین نسبت بدون یاء خواهیم پرداخت.

صفحه «دوره‌های متنوع آموزش زبان عربی» را در آکادمی نتحدث ببینید:

نسبت در مثنی و جمع سالم و اسم‌های ملحق به آن دو

برای نسبت دادن به اسم‌های مثنی و جمع سالم باید این اسم‌ها ابتدا مفرد شوند مثل: العِراقَينِ العِراقيّ، معلّمون معلّمِيّ، فاطمات فاطميّ. در اسم‌های ملحق به مثنی و جمع سالم علامت تثنیه و جمع هنگام نسبت حذف می‌شوند مثل: اثنين اثنيّ ثَنَويّ، عشرين عشريّ.

نسبت در جمع تکسیر و علم منقول از جمع تکسیر و اسم جمع و اسم جنس جمعی

جمع تکسیر هنگام نسبت دادن به آن یا به مفرد خود باز می‌گردد و یا بدون تغییر یاء نسبت به آن اضافه می‌شود مثل: دُوَل دَوليّ دُوَليّ، طلّاب طالبيّ طلّابيّ. جمعی که از لفظ خود واحد ندارد، جمع‌هایی که بر غیر مفردشان جاری هستند، علم منقول از جمع تکسیر، اسم جمع، و اسم جنس جمعی به همان لفظشان بدون تغییر نسبت داده می‌شود مثل: أبابيل أبابيليّ، محاسن (جمع حسن) محاسنيّ، الجزائر الجزائريّ، قَوم قَوميّ، عَرَب عَرَبيّ.

این مقاله را هم بخوانید:

صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:

نسبت در عَلَم مرکب

نسبت دادن به علم مرکب اسنادی و مزجی با حذف بخش دوم علم مرکب انجام می‌شود مثل: تأبطَ شَرًّا تَأَبَّطيّ، بَعلَبَك بَعْليّ، درباره حضرْموت به عنوان یک مورد شاذّ (یعنی خلاف قاعده و قیاس)؛ حضرَميّ گفته شده. در علم مرکب اضافی اگر کنیه باشد جزء اول حذف می‌شود و اگر کنیه نباشد به جزئی نسبت داده می‌شود که احتمال اشتباه در آن وجود نداشته باشد و جزء دیگر حذف می‌شود مثل: أبوبكر بكريّ، أمّ كلثوم كُلثومي، عبد المطّلب مطّلبي، عبد مناف منافيّ، امرؤ القيس امرئيّ، رأس بعلبك رأسيّ.

این مقاله را هم بخوانید:

نسبت در فَعيلَة

نسبت دادن به فَعیلة با فَعيليّ است مثل: بديهة بديهيّ، رقيقة رقيقيّ. نسبت به فعیلة با فَعَليّ با سه شرط جایز است: اول آن که عین کلمه مضعّف نباشد، دوم؛ اگر لام در آن صحیح بود عین هم صحیح باشد و سوم اسم منسوب به شکلی مشهور باشد که بعد از حذف یاء فعیلة احتمال خطا و اشتباه در مقصود آن نرود مثل: بديهة بَدَهيّ، كنيسة كَنَسيّ.

نسبت در فُعَيلَة

نسبت دادن به فُعَیلَة اگر عین آن مضاعف نباشد با فَعَليّ است مثل: أمَيّة أَمَويّ، جُهَينَة جَهَنيّ. در صورتی که عین مضاعف باشد به همان شکل باقی می‌ماند و تغییر نمی‌کند مثل: أُمَيمَة أُمَيميّ. درباره رُدَينَة و نُوَيرَة برخلاف قیاس رُدَينيّ و نُوَيريّ گفته شده.

نسبت در فَعيل و فُعَيل

نسبت به فَعیل معتل اللام با فَعَليّ و فُعَليّ است مثل: عَليّ عَلَويّ، قُصَيّ قُصَوِيّ. فَعيل و فُعَيل صحیح اللام بر حالت خود باقی می‌مانند مثل: عقيل عقيليّ، عُقَيل عُقَيليّ. درباره ثقيف و عتيك و قريش و هُذيل و سُلَيم بر خلاف قیاس ثَقَقيّ، عَتَكيّ، قُرَشيّ، هُذَليّ، سُلَمِيّ گفته‌اند که چون صحیح اللام هستند بنا بر قیاس یاء نسبت باید به لفظ آن‌ها بدون تغییر اضافه شود.

صفحه «عربی دبیرستان» را ببینید:

نسبت در اسم‌های دو حرفی

در اسم‌های دو حرفی اگر حرف دوم صحیح باشد تضعیف یا عدم تضعیف حرف دوم جایز است مثل: كمّ كَمّيّ كَميّ. و اگر حرف دوم واو بود تضعیف و ادغام واجب است مثل: لَو لَوّيّ. و اگر حرف دوم الفی بود که بعد از آن هم همزه قرار داشت قلب همزه به واو جایز است مثل: لا لائيّ لاويّ. و اگر حرف دوم یاء بود فتح و تضعیف آن و سپس قلب يائی که به خاطر تضعیف اضافه شده به واو واجب است مثل: كَي كَيَويّ.

توجه داشته باشید که نسبت دادن به حروف تنها در صورتی مجاز است که علم باشند.

نسبت بدون یاء

در صیغه «فَعّال» اگر برای حرفه و شغل به کار رفته باشد نسبت می‌تواند از یاء خود بی نیاز شود مثل: نجّار، حَدّاد، عَطّار به معنای ذي نِجارة و حِدادة و عِطارة. درباره قیاسی بودن این صیغه‌ها اختلاف نظر وجود دارد ولی به خاطر وجود شواهد بسیار قول به قیاسی بودن آن ترجیح دارد. گاهی صیغه «فاعل» هم برای این هدف استفاده می‌شود مثل: تامِر و لابِن به معنای ذي تمر و ذي لبن. و همچنین است «فَعِل» مثل: طَعِم و لَبِس به معنای ذي طعام و لباس.

شواذ نسبت

در کلام عربی موارد شاذّ بسیاری از نسبت آمده که به برخی از آن‌ها قبلا اشاره شد. موارد شاذ مواردی خلاف قاعده اصلی هستند که بر آن‌ها قیاس نمی‌شود. بعضی دیگر از این موارد عبارتند از: بَصرى بِصريّ، دَهر دُهريّ، سَهل سُهليّ، مَرْو مَرْوَزيّ، البحرين بَحرانيّ، طَيّ طائيّ، وَحدَة وَحْدانيّ، البادية بَدَويّ، الشآم و اليمن و التِهامَة الشآمي و اليماني و التِهامي با تخفیف یاء نسبت.

صفحه «کلاس‌های نتحدث پلاس +» را ببینید: