یکی دیگر از مشتقاتی که در کنار اسم فاعل، صیغه مبالغه، صفت مشبهه، و اسم تفضیل، عمل فعل را انجام می‌دهند اسم مفعول است. در دفتر چهارم از مجموعه مقالات نظریه عامل ابتدا نکاتی صرفی درباره اسم مفعول ارائه خواهد شد که عبارتند از: تعریف اسم مفعول، چگونگی ساخت اسم مفعول از افعال ثلاثی مجرد و افعال غیر ثلاثی، ساختن اسم مفعول از فعل‌های اجوف و ناقص، اسم مفعول در افعال لازم و متعدی، و چهار وزن جایگزین اسم مفعول، و سپس به شرح عمل اسم مفعول و شروط عمل آن خواهیم پرداخت.

صفحه مکالمه عربی مقدماتی را ببینید:

مکالمه عربی مقدماتی

اسم مفعول

اسم مفعول وصفی مشتق از فعل مضارع مجهول است که بر آن چه فعل بر او واقع شده است دلالت دارد مثل: كتابي مقروءٌ وطعامي مبذولٌ. معنای اسم مفعول همانند اسم فاعل حادث و متجدد است و با تغییر زمان می‌تواند دچار تجدید و تغییر شود اما اگر این معنی و دلالت ثابت و دائمی باشد وزن مفعول صفت مشبهه است مثل: ممدوح الخُلق ومحمود السيرة.

ساخت اسم مفعول

  • اسم مفعول از فعل ثلاثی مجرد بر وزن «مفعول» ساخته می‌شود مثل: منصور، مکتوب، مأکول، ممرور به، مغفور له.
  • در افعال غیر ثلاثی اسم مفعول از لفظ مضارع مجهول با تبدیل حرف مضارعه به میم مضموم ساخته می‌شود مثل: مُعظَّم، مُحترَم، مُنطَلَق به یا مُنطَلَق إلیه.

ساختن اسم مفعول از فعل‌های اجوف (معتل العین)

واو اسم مفعولی که مشتق از فعل اجوف است حذف می‌شود و آنگاه اگر عین الفعل آن واو باشد حرکت آن به ماقبلش منتقل می‌شود و اگر یاء باشد بعد از حذف حرکت آن، حرف ماقبلش کسره می‌گیرد: يقول ← مَقوول ← مَقول، يبيع ← مَبيوع ← مَبيع. {يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية}

صفحه «گفتگوی تخصصی عربی» را در نتحدث پلاس + ببینید:

ساختن اسم مفعول از فعل‌های ناقص (معتل اللام)

  • اگر آخر فعل ماضی الف یا یائی باشد که اصل آن‌ها یاء است برای ساختن اسم مفعول؛ واو اسم مفعول را به یاء تبدیل می‌کنیم و قبل آن را کسره می‌دهیم و سپس آن را در یاء بعدش ادغام می‌کنیم مثل: قوي ← مقوُوي ← مقويّ عليه، رضي ← مرضُوي ← مرضيّ عنه، نهى ← منهُوي ← منهيّ عنه، و رمى ← مرمُوي ← مرميّ.
  • اگر آخر فعل ماضی الف و اصل آن الف واو باشد برای ساختن اسم مفعول؛ واو مفعول را در لام فعل ادغام می‌کنیم مثل: غزا یغزو ← مغزُوو ← مغزُوّ، دعا یدعو ← مدعُوو ← مدعُوّ.
  • در بعضی کلمات شکل اسم فاعل و اسم مفعول در نهایت یکسان می‌شود مثل مُحتاج مُختار مُعتَدّ مُحتَلّ. اصل آن‌ها در اسم فاعل: محتوِج مختوِر معتدِد و محتلِل و در اسم مفعول: محتوَج مختوَر معتدَد و محتلَل است.

ساختن اسم مفعول از فعل‌های لازم و متعدی

  • اسم مفعول از افعال متعدی بنفسه ساخته می‌شود. 
  • در افعال لازم اسم مفعول تنها زمانی ساخته می‌شود که همراه با ظرف یا جارّ و مجرور باشند مثل: اليومُ مَسير فيه والغصنُ مَوقوف فوقَه.

صفحه «کلاس‌های زبان رسانه» را ببینید:

وزن‌های جایگزین اسم مفعول

چهار وزن «فَعیل، فِعْل، فَعَل، فُعْلَة» می‌توانند از جهت دلالت بر معنی جایگزین اسم مفعول شوند:

  • «فَعیل» مانند قتیل، ذبیح، کحیل، حبیب، به معنای مقتول، مذبوح، مکحول، محبوب. وزن فَعیل در صورتی که دلالت بر اسم مفعول داشته باشد برای مذکر و مؤنث یکسان است مثل: رجل أسير وامرأة أسير. در مثل قدر و رحم که وزن فعیل یعنی قدیر و رحیم به معنای قادر و‌راحم هستند مذکر و مؤنث یکسان نیستند.  
  • «فِعْل» مثل ذِبح، طِحْن، رِعي به معنای مَذبوح و مطحون و مَرعيّ.
  • «فَعَل» مثل قَنَص، جَزَر، سَلَب به معنای مقنوص و مجزور و مسلوب.
  • «فُعْلَة» مثل غُرفَة، مُضغَة، أُكلَة به معنای مغروف و ممضوغ و مأكول.

سه وزن فِعْل، فَعَل، فُعْلَة به شکل سماعی برای مذکر و مؤنث یکسان هستند.

مصدر در موارد بسیاری می‌تواند به معنای اسم مفعول باشد مثل: هذا أكْلك وكتابك وعلمك وعملك، به معنای: هذا مأكولك ومكتوبك ومعلومك ومعمولك.

صفحه دوره اصطلاحات کاربردی عربی را در  آکادمی نتحدث ببینید:

دوره اصطلاحات کاربردی عربی

عمل اسم مفعول

اسم مفعول با همان شروط عمل اسم فاعل، عمل فعل مجهول را انجام می‌دهد و نایب فاعل را مرفوع و مفعول به را منصوب می‌کند. به این ترتیب که در صورت همراهی با أل بی هیچ قید و شرطی عمل فعل را انجام می‌دهد، و در صورت عدم همراهی با ألف لام باید دلالت بر حال و آینده داشته باشد و مسبوق به نفی یا استفهام و یا معتمد بر اسمی باشد که اسم مفعول خبر، صفت، یا حال برای آن است مثل: الأرض محاطٌ سطحُها بالهواء (اسم مفعول محاط خبر است برای مبتدای الأرض و دلالت بر غیر ماضی دارد)، ما معطى صاحبُك شيئًا (معتمد بر نفی همراه با دلالت بر غیر ماضی)، أمسمّى أخوك صالحًا؟ (معتمد بر استفهام با دلالت بر غیر ماضی)، {ذلك يومٌ مجموعٌ له الناس} (معتمد بر موصوف با دلالت بر غیر ماضی)

وزن فَعیل به معنای اسم مفعول عمل اسم مفعول را انجام نمی‌دهد. بنابراین جمله: "مررت برجلٍ جريحٍ أخوه" صحیح نیست بلکه می‌توان گفت: «مررت برجلٍ جريحٌ أخوه» که جریح در آن خبر مقدم و أخوه مبتدای مؤخر است.

معمول اسم مفعول گاهی به عنوان تمییز منصوب می‌شود مثل: الرجلُ الكريمُ مصونٌ لسانًا مأمونٌ غيبًا ومشهدًا.

اضافه شدن اسم مفعول 

اضافه شدن اسم مفعول به معمول آن (نایب فاعل) مجاز است مثل: «عزّ من كان محمودَ السيرةِ ممدوحَ الخُلُقِ» که در اصل بوده: «عزّ من كان محمودًا السيرةُ ممدوحًا الخُلُقُ» یا «...محمودةً سيرتُه ممدوحًا خُلُقُه».

صفحه «کلاس‌های دوره جامع مکالمه زبان عربی» را ببینید: