منظور از متعلقات فعل؛ زمان و مکان انجام فعل، جار و مجرور، حال، و مفعول است. در جمله «أقرأ باسم الله متّكئًا في أثناء الليل كُتُبَ أحاديثِ الرسول» هر آن چه بعد از فعل أقرأ آمده متعلقات آن است. با تقدیم و تأخیر متعلقات یک فعل کلام خود را به شکلی مرتب می‌کنیم که با معنای مورد نظرمان همخوانی داشته باشد.

صفحه «کلاس‌های دوره جامع مکالمه زبان عربی» را ببینید:

تقدیم و تأخیر در استفهام

در دفتر دوم از این مجموعه مقالات اشاره کردیم که تقدیم و تاخیر و ترتیب اجزای جمله استفهامیه باید مطابق با معنای مورد نظر سوال کننده باشد و به همین دلیل مسؤول عنه باید بلافاصله بعد از همزه استفهامیه قرار گیرد. فرض کنید که برادر شما از سفر برگشته است و من از بازگشت او باخبرم اما این که چه وقتی آمده یا چگونه و با چه وسیله‌ای برگشته را نمی‌دانم. حال اگر بخواهم درباره زمان و چگونگی بازگشت او اطلاع پیدا کنم باید قالب سوال خود را این طور طراحی کنم که: «أيوم الخميس جاء أخوك أم يوم الجمعة؟» یا «أفي الطائرة جاء أخوك أم في السيارة؟». در این حالت اگر می‌پرسیدم: "أجاء أخوك يوم الجمعة" یا "أجاء أخوك في الطائرة" سوال من فاقد بلاغت بود چرا که مسؤول عنه در دو مثال اخیر فعل آمدن است که به علت اطلاع قبلی من محل سوال نیست. اما اگر از آمدن او خبر نداشتم و قصد من از سوال این بود که بدانم آیا او از سفر آمده یا نه باید می‌پرسیدم: «أجاء أخوك؟» و اگر می‌گفتم: "أيوم الخميس جاء أخوك؟" صحیح نبود. با همین ترتیب در غیر استفهام نیز تقدیم و تأخیر متعلقات فعل موجب افاده معانی جدیدی می‌شود که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم:

صفحه «کلاس‌های خصوصی زبان عربی» را ببینید:

تقدیم مفعول

  • تخصیص: تقدیم مفعول و متعلقات شبیه به آن معمولا برای تخصیص است. اگر من الفیه ابن مالک را حفظ کرده باشم و بگویم: «ألفيةَ ابنِ مالك حفظتُ» قالب این جمله نشان می‌دهد که حفظ من منحصر در الفیه ابن مالک است به این معنا که عمل حفظ از سوی من انجام شده و این حفظ هم فقط مربوط به الفیه ابن مالک بوده و نه غیر آن. بنابراین نمی‌توانم بگویم: "ألفيةَ ابنِ مالك حفظت وألفية ابن معطي" زیرا جمله «ألفيةَ ابنِ مالك حفظت» تخصیص حفظ در الفیه ابن مالک است و افزودن «وألفية ابن معطي» متناقض با حکم قبلی است. گفته می‌شود تقدیم مفعول در {إياك نعبد وإياك نستعين} برای افاده تخصیص به معنای «نخصّك وحدك بالعبادة والاستعانة» است. در نفی نیز مانند اثبات تقدیم مفعول می‌تواند بیانگر تخصیص باشد. وقتی می‌گویم: «ما ألفيةَ ابنِ مالك حفظتُ» یعنی عمل حفظ از سوی من انجام شده اما این حفظ مربوط به الفیه ابن مالک نبوده بلکه غیر آن را حفظ کرده‌ام و بر اساس همان استدلال پیشین جایز نیست که بگویم "ما ألفيةَ ابنِ مالك حفظت وألفية ابن معطي". و همچنین نمی‌توانم بگویم: "ما ألفيةَ ابنِ مالك حفظت ولكن قرأت" زیرا عبارت «ما ألفيةَ ابنِ مالك حفظت» بیانگر تخصیص مفعول یعنی الفیه ابن مالک است ولی در «ولكن قرأت» صحبت از فعل شده و حال آن که فعل در این جا محل نزاع و گفتگو نیست. 
  • توجه و عنایت به مفعول:  مثل {فأمّا اليتيمَ فلا تقهر وأمّا السائلَ فلا تنهر}، {ونوحًا هديناه من قبل}، {والقمرَ قدّرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم}
  • رد خطا در تعیین: وقتی به شخصی که گمان می‌کند شما کسی غیر از خالد را ملاقات کرده‌اید می‌گویید: «خالدًا زرت» او را متوجه اشتباهش در تعیین مفعول‌به کرده‌اید.
  • بیان اهمیت مفعول در مقابل فاعل: در جمله قَتل الذئبَ الصيادُ نظر به اهمیت کشته شدن گرگ و خلاصی کشاورزان از او ذئب بر صیاد مقدم شده و شناخت قاتل در این جا چندان مهم نیست.

صفحه «عربی دبیرستان» را ببینید:

تقدیم دیگر متعلقات فعل

آن چه درباره تقدیم مفعول گفته شد درباره دیگر متعلقات فعل مثل جار و مجرور و ظرف و حال نیز صادق است و تقدیم آن‌ها نیز غالبا برای قصر و نفی فعل از غیر آن‌ها است تا نشان دهد که فعل ثابت است و خلافی در آن نیست بلکه اختلاف در متعلق فعل است. 

جمله‌های مثبتی مثل: «بهذا أمرتك، يوم الجمعة قدمت، في المسجد صلّيت، راكبًا جئت» در واقع سه موضوع را نشان می‌دهد: اول اثبات انجام فعل، دوم تعلق آن فعل به جار و مجرور یا ظرف یا حال، و سوم عدم تعلق آن به غیر. جمله‌های منفی مثل: «ما بهذا أمرتك، ما يوم الجمعة قدمت، ما في المسجد صلّيت، ما راكبًا جئت» نیز بیانگر سه امر است: اول اثبات حصول فعل، دوم نفی تعلق آن به جار و مجرور یا ظرف یا حال، و سوم ثبوت تعلق آن به غیر. فرض کنید شما از فرزند خود می‌خواهید که اتاق خود را مرتب کند ولی او اتاق پذیرایی را مرتب می‌کند شما به می‌گویید: «ما بهذا أمرتك». در این جا فعل مرتب کردن از طرف او انجام شده و امر هم از شما صادر شده است ولی این امر متعلق به آن فعل نیست بلکه متعلق به غیر آن است. بر همین اساس در این حالت نمی‌توانیم بگوییم "ما بهذا أمرتك ولا بغيره" چون «ما بهذا أمرتك» دلالت بر این دارد که به غیر او امر کرده‌اید و «ولا بغیره» با آن در تناقض است. البته با تقدیم فعل می‌توان گفت: «ما أمرتك بهذا ولا بغيره».

صفحه «کلاس‌های مقاله‌خوانی» را در نتحدث پلاس + ببینید:

- در {بسم الله الرحمن الرحيم} «بسم» جار و مجرور است و باید فعلی وجود داشته باشد که جار و مجرور متعلق به آن باشد. این فعل می‌تواند «أبدأ» باشد که به صورت متأخر در تقدیر گرفته می‌شود تا افاده تخصیص نماید یعنی با «نام خدا شروع می‌کنم نه با نام احدی غیر او». در {اقرأ بسم ربّك الذي خلق} فعل «اقرأ» مقدم بر جار و مجرور آمده چرا که این اولین آیه است و مقصود اصلی در آن قرائت است.

- جار و مجرور گاهی برای جلوگیری از توهم و اشتباه در معنای مورد نظر مقدم می‌شود. در آیه {وجاء من أقصى المدينة رجلٌ يسعى} اگر جار و مجرور مقدم نشده بود و گفته می‌شد "وجاء رجلٌ من أقصى المدينة يسعى" این تصور پیش می‌آمد که مجرور در معنا متعلق به رجل است درحالی که مراد تعلق آن به فعل جاء است.

- تقدیم حال بر جار و مجرور در «مررت راكبًا بزيد» برای بیان این است که نشان دهد صاحب الحال فاعل است نه مجرور.

صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید: