در دفتر اول از مقالات مرجع ضمیر دانستیم که ضمیر غایب باید دارای مرجعی باشد که آن را تفسیر کند و توضیح دهد. گاهی ممکن است چند کلمه برای قرار گرفتن به عنوان مرجع ضمیر صلاحیت داشته باشند که در آن صورت انتخاب مرجع بر اساس اصول و قواعدی در زبان عربی انجام میگیرد. در این مقاله به طرح قواعد مربوط به تعدد مرجع ضمیر و همچنین تطابق ضمیر با مرجع آن خواهیم پرداخت.
صفحه «کلاسهای دوره جامع مکالمه زبان عربی» را ببینید:
تعدد مرجع ضمیر
اصل در مرجع ضمیر غایب این است که تنها یکی باشد. اگر چند کلمه برای قرار گرفتن به عنوان مرجع ضمیر صلاحیت داشتند ولی مقتضای کلام بسنده کردن به یکی از آنها بود نزدیکترین کلمه به ضمیر به عنوان مرجع در نظر گرفته میشود مگر آن که دلیلی بر خلاف آن وجود داشته باشد. در «حضر محمد وضيف فأكرمته» مرجع ضمیر هاء ضیف است و نمیتوان مرجع آن را هر دو لفظ محمد و ضیف قرار داد زیرا هاء مفرد است و محمد و ضیف در حکم مثنی هستند و ضمیر باید با مرجع خود مطابقت داشته باشد. در «قرأت مجلة ورسالة وبعثت بها إلى صديق»؛ مرجع ضمیر هاء به دلیل نزدیکتر بودن و رعایت مطابقت رسالة است. در «حَضَرَت سعاد وضيف فأكرمتها» تأنیث ضمیر هاء دلالت بر آن دارد که مرجع ضمیر اسم نزدیکتر یعنی ضیف نیست بلکه سعاد است.
اگر نزدیکترین کلمه به ضمیر مضاف الیه باشد ضمیر به مضاف بر میگردد به شرط آن که مضاف «کل» و «جمیع» نباشد مثل: زارني والد الصديق فأكرمته یعنی أكرمت الوالد. مگر این که دلیلی وجود داشته باشد که مرجع مضاف الیه است نه مضاف مثل: عرفت مضمون الرسالة ثمّ طويتها، قرأت عنوان الكتاب ثمّ طويته، حصدت قمح الحقل ثم سقيته، أقبل خادم أخي فأمره بالرجوع إلى السوق.
اگر امکان عود ضمیر به یک یا چند مرجعی وجود داشته باشد که در قوت یکسانند بهتر آن است که ضمیر به جای مرجع نزدیکتر به همه آنها باز گردد مثل: جاء الأقارب والأصدقاء فأكرمتهم. ملاک قوت در مراجع ضمیر همان ملاک درجه تعریف و شهرت اسمهای معرفه است (مراجعه کنید به ترتیب قوت در معارف در مقاله نکره و معرفه)
اگر ضمیر دو یا چند مرجع داشته باشد که در قوت با هم تفاوت دارند ضمیر باید به مرجع قویتر باز گردانده شود.
در هر صورت توجه داشته باشید که در تعیین مرجع ضمیر در زبان عربی دلیل و قرینه حرف اول را میزند.
صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:
تطابق ضمیر با مرجع آن
تطابق در نحو عربی در موارد متعددی مطرح است. از جمله تطابق بین مبتدا و خبر، نعت و منعوت، و حال و صاحب الحال. به همین ترتیب ضمیر نیز باید با مرجع خود در حالتهای زیر مطابقت داشته باشد:
- اگر مرجع ضمیر مفرد مذکر یا مفرد مؤنث باشد ضمیر غایب باید با آن تطابق داشته باشد مثل: النائم تيقّظ (یعنی هو)، المسافر حضر أبوه، الغريبة عادت سالمة (یعنی هي)، الطالبة أقبل والدها. در همه این مثالها ضمیر غایب در افراد و تذکیر و تأنیث با مرجع خود مطابقت دارد.
- اگر مرجع ضمیر مثنای مذکر یا مؤنث باشد ضمیر غایب باید با آن تطابق داشته باشد مثل: النائمان تيقظا، المسافران حضر أبوهما، الغريبتان عادتا سالمتين، الطالبتان أقبل والدهما.
- اگر مرجع ضمیر جمع مذکر سالم باشد ضمیر آن باید واو جماعت باشد مثل: المخلصون انتصروا. در این حالت اتصال علامت تأنیث به فعل و شبه فعل بنا بر تقدیر واژه «جماعة» جایز نیست و نمیتوان گفت المخلصون فازت یا تفوز یا فائزة.
- اگر مرجع ضمیر جمع مؤنث سالم غیر عاقل باشد بهتر آن است که ضمیر آن مؤنث مفرد باشد مثل: الشجرات ارتفعت (یعنی هي) و الشجرات سقيتها. در این حالت الشجرات ارتفعن و الشجرات سقيتهنّ نیز جایز است.
- اگر مرجع ضمیر جمع مؤنث عاقل باشد بهتر آن است که ضمیر آن چه در جمع مؤنث سالم و چه در جمع تکسیر نون نسوة باشد مثل: الطالباتُ حضرنَ وأكرمهنّ العلماء، الغواني تعلمنَ وزادهنّ العلم جلالًا. و این بهتر از آن است که بگوییم: الطالباتُ حضرت وأكرمها العلماء، الغواني تعلمت وزادها العلم جلالًا.
- اگر مرجع ضمیر جمع تکسیری باشد که مفرد آن عاقل است جایز است که ضمیر آن با مراعات لفظِ «جمع»؛ واو جماعت، و یا با اراده لفظِ «جماعة»؛ مفرد مؤنث باشد که در حالت دوم تاء تأنیث به فعل و شبه فعل افزوده میشود مثل: الرجال حضروا یا الرجال حضرت یا الرجال حاضرة.
- اگر مرجع ضمیر جمع تکسیری باشد که مفرد آن مذکر یا مؤنث غیر عاقل است ضمیر میتواند مفرد مؤنث و یا نون نسوة دال بر جمع اناث باشد مثل: الكتب نَفعَتْ أو نفعنَ، الزروع أثمرت أو أثمرنَ، الليالي ذهبت أو ذهبنَ. در جمع تکسیر برای کثرت ضمیر مفرد مؤنث و برای قلت نون نسوة به کار میرود مثل: قضيت بالقاهرة أيامًا خلت أو خلون من شهرنا، که خلت بیشتر و خلون کمتر است. در جمله هذه أقلام تكسرت وعندي أقلام سلمن تعداد قلمهای شکسته بیشتر است.
صفحه «دوره اصطلاحات کاربردی عربی» را ببینید:
- اگر مرجع ضمیر اسم جمعی باشد که مخصوص زنان نیست مثل رکْب و قوم جایز است که ضمیر آن واو جماعت یا مفرد مذکر باشد مثل: الركب سافروا، الركب سافر، الركب مسافر، القوم غابوا، القوم غاب، القوم غائب. (برای اطلاع بیشتر درباره اسم جمع مراجعه کنید به اقسام مهمی از جمع در زبان عربی!)
- اگر مرجع اسم جمع مخصوص زنان باشد مثل نسوة و نساء حکم مرجع همان حکم جمع مؤنث عاقل است.
- اگر مرجع ضمیر اسم جنس جمعی باشد ضمیر آن میتواند مفرد مذکر یا مؤنث باشد مثل: {أعجاز نخل منقعر} یعنی (هو) و {أعجاز نخل خاوية} یعنی (هي) (برای اطلاع بیشتر درباره اسم جنس جمعی مراجعه کنید به اسم جنس اِفرادی و جمعی در اقسام مهمی از جمع در زبان عربی!)
- اگر مرجع ضمیر کلمه «کم» باشد ضمیر میتواند با مراعات لفظ و یا با مراعات معنای «کم» به آن بر گردد. چرا که لفظ کم مفرد و مذکر است ولی با آن از اعداد مبهم و همچنین از مؤنث و مذکر تعبیر میشود و بنابراین ممکن است گاهی لفظ آن با معنایش متفاوت باشد. این مثالها را ببینید: كم صديقٍ قدم للزيارة، كم صديقٍ قدموا للزيارة، كم طالبةٍ نجح، كم طالبةٍ نجحت، كم طالبةٍ نجحن. (برای اطلاع بیشتر درباره کم و دیگر کنایات عدد مراجعه کنید به تمییز | دفتر سوم؛ تمییز عدد و کنایات عدد) كلا، كلتا، مَن، ما، كلّ، أيّ، و گاهی بعض نیز در این حکم شبیه «کم» هستند.
- اگر مرجع ضمیر از کلماتی مثل «روح» باشد که میتوانند مذکر یا مؤنث باشند ضمیر عائد نیز میتواند مذکر یا مؤنث باشد مثل: الروح هي من الأسرار الإلهية لم تُعرف حقيقتها، الروح هو من الأسرار الإلهية لم تُعرف حقيقته، و همچنین میتوان گفت الروح هي من الأسرار الإلهية لم تُعرف حقيقته.
- اگر «أو» در معنای شک یا ابهام باشد ضمیر بعد از آن مفرد خواهد بود مثل: شاهدت المريخ أو القمر يتحرك. اما ضمیر بعد از «أو تنویعیه» که برای بیان انواع و اقسام به کار میرود باید با ماقبل مطابقت داشته باشد مثل: {إن يكن غنيًّا أو فقيرًا فالله أولى بهما}.
- ضمیر عائد بر معطوف و معطوف علیه نیز دارای احکام مربوط به خود است که در این جا تنها به چند مثال از قرآن کریم اکتفاء میکنیم: {والذين يكنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشّرهم بعذاب أليم}، {واستعينوا بالصبر والصلوة وإنّها لكبيرة إلا على الخاشعين}، {والله ورسوله أحقّ أن يُرضُوه إن كانوا مؤمنين}، {يا أيّها الذين آمنوا أطيعوا الله ورسوله ولا تَوَلَّوا عنه وأنتم تسمعون}
دیدگاه خود را بنویسید