علم در زبان عربی اسمی است که به طور معین و مطلق بدون نیاز به هیچ قرینهای برای نامیدن چیزی وضع شده است. از جمله اعلام میتوان به اسم اشخاص، کشورها، شهرها، دریاها، کوهها و هر اسم خاص دیگری اشاره کرد. علم دارای انواع مختلفی است که از آن جمله؛ علم مفرد، مرکب اضافی، مرکب مزجی، مرکب اسنادی، اسم و کنیه و لقب، علم مرتجل و منقول، علم شخص و جنس، و علم بالغلبه را میتوان نام برد. برای اطلاع بیشتر درباره انواع اعلام مقاله «علم در زبان عربی | دفتر اول: انواع علم» را بخوانید. این بار در دفتر دوم از مجموعه مقالات علم در زبان عربی به بیان اعراب انواع علم خواهیم پرداخت.
صفحه «کلاسهای خصوصی زبان عربی» را ببینید:
اعراب علم
- علم مفرد: اعراب علم مفرد بر اساس اقتضای آن در جمله تعیین میشود مثل: جاء زهيرٌ و رأيت زهيرًا و مررت بزهيرٍ.
- مرکب اضافی: علم مرکب اضافی از مضاف و مضاف الیه تشکیل شده و بر دو نوع است: «کنیه» مثل أبو جعفر و «غیر کنیه» مثل امرؤ القيس. اعراب علم مرکب اضافی مانند اعراب دیگر کلمات مضاف است. بخش اول علم مرکب اضافی بر اساس موقعیت آن در جمله میتواند مبتدا، خبر فاعل و... باشد و بخش دوم آن مجرور بالاضافه است مثل: امرؤ القيس شاعر جاهليّ، شاهدتُ عبدَ الله، مررت بأبي عليٍّ.
- مرکب مزجی: علم مرکب مزجی از دو کلمه تشکیل شده است که با ترکیب با یکدیگر به شکل یک کلمه دو بخشی که هر بخش آن به منزله یک حرف از یک کلمه است درآمده است مثل: حضرموت، بعلبك، و سيبويه. برای اعراب مرکب مزجی در صورتی که بخش دوم آن کلمه «وَيْهِ» نباشد سه لغت وجود دارد: ۱) فتح آخر بخش اول مگر آن که آخرین حرف بخش اول یاء باشد که در این صورت مبنی بر سکون خواهد بود مثل «معديكرب»، اعراب بخش دوم به دلیل «علمیت و ترکیب» اعراب غیر منصرف است مثل: بَعْلَبَكُّ مدينةٌ جميلةٌ، شاهدتُ بَعْلَبَكَّ، مررتُ بِبَعْلَبَكَّ،. ۲) اضافه کردن صدر به عجز و اعراب مرکب اضافی مثل: بَعْلُبَكٍّ مدينةٌ جميلةٌ، شاهدتُ بَعْلَبَكٍّ، مررتُ بِبَعْلِبَكٍّ ۳) بناء بر فتح هر دو جزء مانند خمسة عشر: بَعْلَبَكَّ مدينةٌ جميلةٌ، شاهدتُ بَعْلَبَكَّ، ممرت ببَعْلَبَكَّ. از میان این سه لغت حالت اول فصیحتر و بهتر است. در صورتی که بخش دوم علم مرکب مزجی «وَيْهِ» باشد در اعراب آن دو لغت وجود دارد: یکم؛ بناء بر کسر که بر اساس موقعیتش در محل رفع و نصب و جر قرار میگیرد، و دوم؛ اعراب ما لا ینصرف. مثل: جاء سيبويهِ يا سيبويهُ، رَحِمَ اللهُ سيبويهِ یا سيبويهَ، مررت بسيبويهِ (بناء بر كسر) یا بسيبويهَ (اعراب ما لا ينصرف).
صفحه «دوره آمادگی آزمون اشتمال» را ببینید:
- مرکب اسنادی: علم مرکب اسنادی ممکن است جمله فعلیه یا اسمیه باشد مثل: البدر طالع و تأبّط شرًّا. اعراب مرکب اسنادی به دلیل وجود علامت حکایت تقدیری است و بر اساس جایگاه آن در کلام تعیین میشود. به عبارت دیگر اعراب آن از باب حکایت در همه حالات به شکل اصلی خود باقی میماند مثل: جاءَ جادَ الحقُّ، رأيتُ جادَ الحقُّ، مررت بجادَ الحقُّ. برای آگاهی بیشتر درباره اعراب حکایت مراجعه کنید به مقاله حکایت!
- مرکب عددی مثل خمسةَ عشرَ و هر آن چه که بر همان روش ساخته میشود مثل: حَيْصَ بَيْصَ، بَيتَ بَيتَ در صورتی که علم باشند و برای نامگذاری به کار رفته باشند بر بناء خود باقی میمانند همان طور که قبل از علمیت این چنین بودهاند و همچنین بنا بر شباهت به مرکب مزجی مانند بَعْلَبَكَّ و حَضْرَموتَ اعراب غیر منصرف در آنها جایز است که البته حالت اول ترجیح دارد.
این مقاله را هم بخوانید:
صفحه «مکالمه عربی مقدماتی» را ببینید:
اعراب اسم و لقب و کنیه
- اگر اسم و لقب، یا اسم و کنیه، یا لقب و کنیه در کنار هم جمع شوند و هر دو مفرد (غیر مرکب) باشند مثل: عليّ المرتضى اعراب اسم اول بر اساس موقعیت آن در جمله تعیین میشود. اسم دوم میتواند مضاف الیه و مجرور، یا بدل یا عطف بیان و یا توکید برای اسم اول و در رفع و جر و نصب تابع آن باشد.
- اگر اسم و لقب، یا اسم و کنیه، یا لقب و کنیه در کنار هم جمع شوند و هر دو مرکب اضافی باشند مثل: عبد العزيز سعد الله مضاف اول (عبد) بر حسب موقعیتش در جمله اعراب گذاری میشود. و کلمه بعد از آن مضاف الیه خواهد بود. و مضاف دوم (سعد) به عنوان بدل یا عطف بیان یا توکید لفظی تابع مضاف اول است و به دنبال آن هم مضاف الیه میآید. در صورتی که اولی مفرد و دومی مرکب اضافی باشد مثل: عليّ زين العابدين یا اولی مرکب اضافی و دومی مفرد باشد نیز همین حکم جاری است.
- در مرکب مزجی و ملحقات آن و مرکب اسنادی به ترکیب توجهی نمیشود بلکه هر یک از آنها هنگام قرار گرفتن در کنار نوع دیگری از انواع علم به منزله مفرد به حساب میآید.
- هنگام اجتماع اسم و لقب و کنیه، سومی در اعراب تابع اسم اول است.
- اگر از میان اسم و لقب و کنیه دو تای آنها یا هر سه در کنار هم جمع شوند قطع در دومی و سومی جایز است. بدین ترتیب که اگر اولی مجرور باشد در بقیه نصب با اعراب مقطوع به عنوان مفعول به برای فعل محذوف یا رفع به اعتبار خبر برای مبتدای محذوف جایز است.
- در همه وجوه اعرابی که بیان شد شرط است که اسم و کنیه و لقب برای یک شخص واحد باشد.
دیدگاه خود را بنویسید