«اسم تفضیل» یا «أفعل تفضیل» از جمله مشتقاتی است که عمل فعل را انجام میدهد. عناوین دفتر ششم از مجموعه مقالات نظریه عامل عبارتند از: تعریف اسم تفضیل، شروط ساخت اسم تفضیل، حالات اسم تفضیل، عمل اسم تفضیل، و در پایان هم اشارهای خواهم داشت به «مسأله کحل».
این مقالهها را هم بخوانید:
- نظریه عامل | دفتر اول؛ تعاریف و مقدمات
- نظریه عامل | دفتر دوم؛ عمل مصدر
- نظریه عامل | دفتر سوم؛ صفات شبیه به فعل | عمل اسم فاعل و صیغههای مبالغه
- نظریه عامل | دفتر چهارم؛ عمل صفات شبیه به فعل | اسم مفعول و عمل آن
- نظریه عامل | دفتر پنجم؛ عمل صفات شبیه به فعل | صفت مشبهه و عمل آن
صفحه «کلاسهای خصوصی زبان عربی» را ببینید:
اسم تفضیل
اسم تفضیل یا أفعل تفضیل اسم مشتقی است که دلالت بر اشتراک دو چیز در یک صفت و برتری یکی از آنها بر دیگری دارد مثل زید أعلم من سعید. اسم تفضیل بر وزن «أفعَل» و مؤنث آن بر وزن «فُعلى» است مثل أکبر و کبرى، أفضل و فضلى. گاهی اسم تفضیل فاقد معنای تفضیل است و در معنای اسم فاعل برای مبالغه یا صفت مشبهه به کار میرود مثل: {ربکم أعلم بكم}، {الله أعلم حيث يجعل رسالته} یعنی عالم، {وهو الذي يبدأ الخلق ثم يعيده وهو أهون علیه} یعنی هَیّنٌ علیه. «رحّبت بالقادمين أكبرهم وأصغرهم» یعنی: كبيرهم وصغيرهم. همزه أفعل در سه کلمه خَیر و شَرّ و حَبّ به دلیل کثرت استعمال حذف شده و اصل آنها أخْیَر، أشَرّ، و أحَبّ بوده است. در هر سه این کلمات اثبات همزه هم جایز است که البته در خیر و شر خیلی کم و در أحبّ بسیار دیده میشود.
شروط ساخت اسم تفضیل
اسم تفضیل از فعل سه حرفی متصرف معلوم تامّ قابل همسنجی که وصف آن برای بیان رنگ و عیب و زینت ظاهر بر وزن أفعل فَعلاء نباشد ساخته میشود. بدینترتیب از زاحم، بئس، حُمِد، كان، مات، خَضَرَ نمیتوان أفعل تفضیل ساخت. در نبود این شروط برای ساختن اسم تفضیل مصدر منصوب آن را به عنوان تمییز بعد از کلماتی مثل أشد، أکبر، أکثر، أعظم و امثال آن میآوریم مثل: أشد إيمانا، أكثر سوادا، أبلغ عَورا، أوفر كحلا. در افعال دال بر رنگ و عیب و زینت ظاهر، در صورتی که وصف بر غیر وزن أفعل باشد ساختن اسم تفضیل بر وزن أفعل مانعی ندارد مثل قبیح و شنیع: هذا أقبح من ذاك و أشنع منه.
صفحه «کارگاه سخنرانی و خطابه» را ببینید:
حالات اسم تفضیل
اسم تفضیل در چهار حالت دیده میشود: خالی از أل و اضافه، همراه با أل، مضاف به نکره، مضاف به معرفه.
- خالی از أل و اضافه: در این حالت اسم تفضیل همواره مفرد مذکر است و ورود حرف جر من بر مفضل علیه واجب است مثل: زینب أفضل من فاطمة، المجتهدون أفضل من الکسالى. گاهی من در تقدیر است مثل: {والآخرة خير و أبقى} یعنی خير من الحياة الدنيا وأبقى منها، {أنا أكثر منك مالا وأعز نفرا}.
- همراه با أل: در این حالت اسم تفضیل با صاحب خود از نظر جنس و عدد مطابقت دارد و آوردن مِن در آن مجاز نیست. هو الأفضل، هما الأفضلان، هم الأفضلون (الأفاضل)، هي الفضلى و هنّ الفضليات، الرجال الأفضلون، الرجلان الأفضلان، زينب الفضلى، المثقفات الفضليات، الامرأة الفضلى.
- مضاف به نکره: در این حالت اسم تفضیل مفرد مذکر است و آوردن مِن با آن مجاز نیست. هذا أجملُ رجلٍ، هؤلاء أجمل رجال، هاتان أجمل امرأتین.
- مضاف به معرفه: در این حالت اتصال اسم تفضیل به مِن مجاز نیست و دو وجه برای آن جایز است: اول اِفراد و تذکیر مانند مضاف به نکره، و دوم تطابق در جنس و عدد شبیه به مقرون به أل، که التزام افراد و تذکیر فصیحتر است. عدم تطابق مثل: {ولتجدنهم أحرص الناس على حياة الدنيا} و مطابقت مثل: {كذلك جعلنا في كلّ قرية أكابر مجرميها}. و هر دو کاربرد در این حدیث شریف آمده است: «ألا أخبركم بأحبّكم إليّ وأقرَبِكم منّي مَجالسَ يوم القيامة؟ أَحاسِنُكم أخلاقا الموطئون أكنافا الذين يألَفون ويؤلَفون». بنابراین میتوان گفت: هذان أفضل القوم وأفضلا القوم، هؤلاء أفضل القوم وأفضلو القوم، فاطمة أفضل النساء وفضلى النساء، هاتان أفضل النساء وفُضلَيا النساء، هنّ أفضل النساء وفُضلَيات النساء.
وقتی اسم تفضیل نکره است مضاف الیه (یعنی کلمه بعد از اسم تفضیل که اسم تفضیل به آن اضافه شده است) باید با موصوف (یعنی کلمه قبل از اسم تفضیل که اسم تفضیل وصف آن است) مطابقت داشته باشد: هما أفضل رجلين، هم أفضل رجال.
«کلاسهای آمادگی آزمون اشتمال» در آکادمی نتحدث:
عمل اسم تفضیل
اسم تفضیل از مشتقاتی است که عمل فعل را انجام میدهد و میتواند متعلق ظرف و جار و مجرور قرار گیرد. در عبارت «هذا الخطيب أفصح في القول» في القول متعلق به أفصح است.
- نصب: اسم تفضیل مفعول به را چه اسم ظاهر باشد و چه ضمیر، منصوب نمیکند ولی با لام و باء به آن متصل میشود مثل: زيد أبذل للمعروف وأسرع للنجدة، و خالد أعرف بالنحو وأجهل بالفقه.
گاهی بعد از اسم تفضیل تمییز منصوب قرار میگیرد: أنت أعزّ الناس جارًا وأوفاهم ذمةً وأصدقهم عهدًا. مراجعه کنید به «تمییز نسبت بعد از أفعل تفضیل» در مقاله «تمییز | دفتر دوم؛ احکام تمییز ذات و تمییز نسبت»
- جرّ: اسم تفضیل، مفضول را چه نکره باشد چه معرفه با اضافه شدن به آن مجرور میکند. مراجعه کنید به حالات اسم تفضیل در همین مقاله.
- رفع: اسم تفضیل به طور معمول ضمیر مستتر را مرفوع میکند و اسم ظاهر را رفع نمیدهد. مثل: «خالد أشجع من سعيد» فاعل أشجع ضمیر مستتر «هو» است که به خالد بر میگردد.
صفحه «کلاسهای تخصصی کتابخوانی» را ببینید:
مسأله کحل
گرچه در رفع معمول اسم تفضیل گفتیم که اسم تفضیل تنها ضمیر مستتر را مرفوع میکند نه اسم ظاهر را ولی توجه داشته باشید که اگر بتوانیم به جای اسم تفضیل فعلی قرار دهیم که در معنای اسم تفضیل باشد رفع اسم ظاهر هم به وسیله اسم تفضیل جایز و قیاسی است. این جمله را ببینید: «ما رأيت رجلا أحسنَ في عينه الكحلُ منه في عين زيد» در این جمله أحسن صفت رجلا و الکحل فاعل أحسن است یعنی اسم تفضیل أحسن در اسم ظاهر الکحل عمل کرده و آن را مرفوع ساخته است. ملاک و ضابط صحت عمل اسم تفضیل در اسم ظاهر این است که بتوانیم به جای اسم تفضیل فعل آن را قرار دهیم: ما رأيت رجلا يَحسُن في عينه الكحلُ منه في عين زيد. بر اساس این مثال مشهور، مسأله رفع اسم ظاهر توسط اسم تفضیل به نام «مسأله کحل» یا «قضیه کحل» معروف شده است.
در مقابل در جمله «مررت برجلٍ أكرم منه أبوه» این ضابط وجود ندارد و فعل یَکرُم نمیتواند جایگزین اسم تفضیل أکرم شود لذا أبوه فاعل أکرم نیست بلکه «أكرمُ» خبر مقدم و مرفوع، أبوه مبتدا، و جمله صفت برای رجل است. در بعضی لغات و در موارد بسیار نادر علیرغم این که فعل قابلیت جایگزینی با اسم تفضیل را نداشته باشد اسم ظاهر را به عنوان فاعل مرفوع میکند. با این فرض در مثال بالا «أکرمَ» نعت برای رجلٍ و منصوب، و أبوه فاعل آن و مرفوع به حساب میآید: "مررت برجلٍ أكرمَ منه أبوه".
شروط مسأله کحل
بدینترتیب اسم تفضیل اسم ظاهر را قیاسا مرفوع نمیکند مگر این که بتوان به جای آن فعلی به معنای آن قرار داد. این عمل در هر جایی که اسم تفضیل بعد از نفی و شبه نفی (یعنی نهی، استفهام انکاری، و استفهام توبیخی) آمده باشد و مرفوع آن اجنبی باشد (یعنی متصل به ضمیری که به موصوف بازگردد نباشد) و این مرفوع اجنبی با دو اعتبار مختلف بر خود تفضیل داده شده باشد صحیح است. مقصود از "با دو اعتبار مختلف بر خود تفضیل داده شده باشد" این است که مثلا در مثال مسأله کحل؛ سرمه در چشم زید بهتر است از همان سرمه در چشم دیگری.
دیدگاه خود را بنویسید